سفارش تبلیغ
صبا ویژن





















حامل نور ...

"بسم رب الحسین"

   نشسته بودم و مستندی از "نه دی هشتادو هشت" را نگاه میکردم ،
  هر چه پیش میرفتیم اندوهی گران بر قلبم فرود می امد... 
  انقدر که احساس میکردم یکی با دست گلویم را می فشارد ! 
  در ذهنم دنبال دلیلش می گشتم که ناگاه با دیدن چهره اسمانی "حضرت اقا "
  دلیلی که تا دقایقی پیش مبهم بود نمایان شد ،
  عمق چشمانشان غمی بود که بغضم طاقت دیدنش را نداشت...
  هر چند که ثانیه هایی بیش طول نکشید اما ذهنم را مشغول خود کرده بود...
  به راستی این مسئله برایم حل شدنی نیست! 
  که چطور یک نوجوان کم سن و سال به عمق" احلی من العسل قاسم "های کربلا پی میبرد ،
  اما یک جوان بزرگسال بویی از بصیرت نبرده ..... !!!!!!!!!!!!
  می دانم به سن و سال نیست اما چطور نمیتوانیم مسائل را حلاجی کنیم و حق را بیابیم؟؟؟؟؟؟؟
  چرا اینقدر بی بصیرتیم ؟؟؟؟؟؟؟
  چطور میتوانیم عقلمان را به دست باطل بسپاریم ؟؟؟؟!!!!!
  به خدا نصیحت نمیکنم.....به قول همین جماعت بی بصیرت نصیحت مال مامانبزرگ و بابابزرگ هاست.....
  اما من نوجوانی بیش نیستم ، نو جوانی که برای جوانان غافل کشورش دل نگران است .... 
  چرا یک جوان نتواند درک کند که عاشورا جایی برای هلهله و کف ندارد ؟! 
  چرا نا جوانمردانه  دل فرزند حسین را به درد می اوریم؟!
  چرا ذره ای برای ارزش های خود احترام قائل نمیشوی و ان را به کمترینی به دشمنت میفروشی؟

   "عاشورا" چیست ؟؟؟؟

  صحنه ی نبرد حق و باطل که همیشه حق و حقیقت پیروز است....
  در عاشورا حتی اگر "شش ماهه" باشی ،
  ولایت که داشته باشی فرمانده ای هستی که دشمن لشگر حسابت میکند....
  اما....اگر در صف یزیدیان محاسنت را سفید کرده باشی ،
  یقین داشته باش"خسرالدنیا و الآخره" ای.


"ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة "


نوشته شده در یکشنبه 91/10/10ساعت 10:56 صبح توسط فاطمه کریمی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak