سفارش تبلیغ
صبا ویژن





















حامل نور ...

یا مقلب القلوب

سلام انگار همین دیروز بود که منتظر بهار 90 بودیم...

چقدر زود گذشت و چه اتفاق های زیادی برایمان افتاد...

چقدر ناباورانه نود را به نود و یک می سپاریم بدون ظهورش...

چقدر غصه هایمان کمرمان را خم کرد

و چقدر زود با سوسوی امید قد راست کردیم ...

و دوباره همین چرخه...

چه دلهایی را که بی شرمانه شکستیم...

چقدر  دلمان را شکستند...

دلتنگ شدیم و دلتنگمان شدند...

و تا چه اندازه بخشیدیم و چقدر بخشیدنمان ؟!

چقدر از گناه دیگران گذشتیم و سینه فراخ کردیم ؟!

راستی چه مقدار دعا هایی که کردیم و فقط یک ثانیه بعد ،

از خیرشان گذشتیم و اجرش را با یک گناه ضایع کردیم...

من چه میگویم ؟! بایک گناه ؟! با هزاران گناه در یک روز...

و ای کاش سال جدیدمان را با این همه گناه به پایان نرسانیم تا شاهد ظهورش باشیم...

بارالها!به شهد شهود شهیدان مهدی ، مرا دائم الاشتیاقش بگردان

 

عید بر همه شما بزرگوارانی که در طول یک سال به کلبه این حقیر سر زدید و نوربارانش کردید مبارک باد.

سالی سرشار از نورانیت و معنویت برای شما و خانواده محترمتان آرزو مندم

التماس دعا.نور اسفند ماه 90 

 


نوشته شده در شنبه 90/12/27ساعت 8:46 عصر توسط فاطمه کریمی نظرات ( ) |

سلام ....

 یادت هست هنگام اموختن واژه ی شهادت چقدر سوال پیچت کردم؟؟؟

 یادت هست گفتی پرکشیدن؟!

  یادت هست که گفتی نپرس، خواهی فهمید؟! 

یادم هست انروز در هاله ای از ابهام ماندم.....

  و دیگر هیچ نپرسیدم...

  ای کاش میدانستم دلیل حرفت چه بود؟

   کاش می دانستم که خودت تفسیرش می شوی:( 

نور نوشت: دلم برایش تنگ است،التماس دعا 

http://asemangra.persiangig.com/emam%2011.jpg


نوشته شده در جمعه 90/12/12ساعت 3:55 عصر توسط فاطمه کریمی نظرات ( ) |


 Design By : Pichak